My Elysium
درس معلم گر بود زمزه ی محبتی جمعه به مکتب اورد طفل گریز پای را
پنج شنبه 21 مهر 1390برچسب:, :: 15:41 :: نويسنده : faraz khanbabaei
رفتم آسایشگاه برای دیدن سالمندان . مسئول اونجا میگه : اومدی عیادت ؟ میگم : پَ نه پَ اومدم ۲ تا از این پیرمردها رو ببرم بزرگ کنم ! …
. . . به استاد میگم لطفا کمکم کنید دارم مشروط میشم . . . . دوستم میگه چرا انقدر غذات کم شده ؟ . . . یه روز با جعبه خیلی بزرگ رفتم اداره پُست ، گذاشتم رو ترازو جعبه رو کارمنده اومده میگه می خوای پُست کنُی ؟! . . . بابام از اداره زنگ زده خونه بعد کلی احوال پرسی میگه محمد خودتی ؟ . . . رفتم مغازه میگم آقا یه شیر بدین . . . میخواستم بخوابم به خواهرم گفتم لامپو خواموش کن . . . . یه مگس سقوط کرده تو آبگوشتم ، مامانم میگه عوضش کنم برات ؟ . . . میپرسه: اومدی اینجا جمله پَ نه پَ یی بخونی ؟ . . . دارم سیگار میکشم مامور اومده میگه داری سیگار میکشی ؟ . . . بهم میگه عاشقی ؟ . . . دارم کتاب تاریخ مشروطه کسروی رو میخونم داداشم اومده میگه تاریخه ؟ . . . رفتم جلوی کوه داد میزنم رضا ! . . . داداشم میخواد ببینه چند کیلوه ، میگه برم رو ترازو ؟! . . . رفیقم اسم خانومم رو توی شناسنامه دیده. میگه: اِ زنته ؟ . . . یارو با موتور زده بهم ، خوردمزمین سرم شکسته داره خون میاد اومده میگه سرت داره خون میاد ؟ . . . رفته بودم اهدای خون مرده میپرسه می خوای خون بدی . . . رفتیم تو اتوبان ، ترافیک زیادی بود . دوستم میگه احسان ترافیکه ؟ . . . شمع های ماشینم سوخته , رفتم تعمیرگاه ، میپرسه عوضشون کنم ؟؟ . . . از خونه زنگ زدم فست فود غذا بیارن ، طرف میگه بفرستم واستون ؟ . . . یارو اومده می بینه همکارم توی اتاق نیست باز می پرسه خانم فلانی نیست ؟ . . . سوار تاکسی شدم ، راننده می گه مستقیم ؟ . . . یه مامانم میگم : یه دختر دیدم خوب ، پاک ، نجیب ، سر به راه ، تحصیل کرده … . . . رفتم بالا پشت بوم آنتن تلویزیونو درست کنم داد میزنم صاف شد؟ میگه چی تلویزیون ؟ . . . دوستم زنگ زده خونمون بهم میگه فردا میای دانشگاه جزوه هارو بیار … . . دارم رو تردمیل مثل خر میدووم یارو مبگه اینجوری میدویی لاغر کنی ؟؟ نظرات شما عزیزان:
|
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |